به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، ارادت به ساحت ائمه اطهار همواره در عمق وجود مسلمانان خاصه شیعیان بوده است و امری فطری است حد و مرزی نداشته و سن و سالی نمی شناسد تنها جرقه ایی کافی است تا آن را شعله ور سازد. در این میان تشنه کامی سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) به دلیل شهادت جانگذازش آن هم با تشنه کامی سببی برای آن شده تا پیروان آن امام سقایی به یادش کنند و بدان افتخار ورزند. افتخاری که رسیدن به آن سعادت میخواهد؛ در آن تکبر و قدرت و مقام راه ندارد و اوج آن را در دوران دفاع مقدس دیدهایم.
بقیه در ادامه مطلب...............
گاهی آدم ها حرمت نگه نمی دارند...حرمت رفاقت،حرمت احترام،حرمت...و بدتر حرمت خون...!
دوران دفاع مقدس حدود 250000 شهیـــد جانشان را برای دفاع از مال و ناموس و وطنشان دادند که می شود روزی حدودا 87 شهید! اما این روزها می بینیم که بعضی ها حرمت خون آن شهدا را نگه نمی دارند.
بی انصافی نکن دختر مسلمان ایرانی!شاید رزمنده ای بخاطر ناموس خودش رفت اما پسر 13 ساله که وقتی می خواست برود جبهه و ممانعت می کردند که اگر شهید شود مردم بدبین می شوند و پدرش وساطت وی را کرد ،به نظر شما او برای چه رفت؟
گیرم آن تعداد شهید در روز همه مرد باشند یعنی هرروز 87 نفر از نسلشان را فدا کردند...خواهرمن با یک هوسبازی تو انگار ارزش چندین لیتر خون را به باد دادی...
شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوي معنويت و صفا مي كشاند. "شهيد علي رضاييان"
و حالا که شهید زن هم داشتین...وای به حال پسرانی که فکر می کنن حجاب برای دختران است و گله از آنان می کنند که ما را به گناه وا می دارید...!
منبع:بیداری افکارشبستر
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، وقتی که داشتند از بالای سر دانشآموزان عبور میکردند، آنها را میدیدند، میدیدند که هر کدامشان با نگاهی به آسمان دنبال جانپناهی میگردند اما با تمام این وجود، انگشت را فشار دادند و بمبها را بر سر دانشآموزان ریختند، دانشآموزانی که زمین هم از مهربانی آنها به شگفت آمده بود. * مدارای مردم میانه با اسرای بعثی داریوش اردبیلی فرمانده عملیات سپاه میانه وقت است که به اسارت گرفتن خلبانان صدام و بازدید آنها از مدرسه زینبیه را روایت میکند: «دو روز بعد از بمباران میانه در 14 بهمن 1365، در حالی که چند تن از بهترین دوستانمان را در سپاه از دست داده و سوگوار شهیدان مظلوم بودیم، به ما خبر رسید، یک هواپیمای عراقی در منطقه عملیاتی سومار سرنگون شده و خلبانان آن به اسارت سپاهیان اسلام درآمدهاند و قرار است، آنها را برای دیدار از آثار جنایات خود به میانه بیاورند. حیاط مدرسه زینبیه بعد از بمباران با چادر و کیف و کتاب دانشآموزان فرش شد بقیه در ادامه مطلب..................
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، بچههای مدرسه از وقتی فهمیدند که قرار است مدرسهشان را بمباران کنند، اضطراب داشتند؛ از طرفی دیگر این شهر دارای پدافند هوایی نبود و باز هم مردان مرد این سرزمین با دستهای خالی ایستادند. داریوش اردبیلی فرمانده وقت سپاه پاسداران میانه درباره واقعه بمباران مدرسه زینبیه و ثارالله میانه در 12 بهمن 1365 و مقاومت نیروهای سپاه را روایت میکند: * شایعهای که به حقیقت پیوست شایعه بمباران میانه مدرسه زینبیه پس از بمباران حمام بلور میانه شدت گرفت و در شهر حالت اضطراری ایجاد کرد؛ این شایعه دهان به دهان میچرخید اما کسی باور نداشت، ما تردید نداشتیم چنانچه بار دیگر حمله هوایی صورت بگیرد، ممکن است ساختمان سپاه نیز هدف قرار گیرد و همین موضوع اهمیت وجود مدرسه زینبیه را کنار سپاه دو چندان کرد. مدرسه زینبیه شهر میانه بعد از بمباران بقیه در ادامه مطلب..............................
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، هر لحظهای که احساس میکردند، دعا اجابت میشود، دستهایشان را بالا میگرفتند و طلب میکردند شهادت را، همرزمانشان هم آمین میگفتند؛ شهید «احسان صانعی» یکی از طالبان شهادت بود که بعد از صرف غذا دعای عجیبی کرد و اجابت شد. «حکایت سرخ» در یکی از صفحات خود این ماجرا را شرح داده است:
قبل از عملیات رمضان در پایگاه شهید بهشتی (تیپ کربلا) مستقر بودیم، روزها از پی هم میگذشت و ما با شرکت در کلاسهای آموزش و تمرینات لازم آماده عملیات میشدیم؛ آن روزها حال و هوای عجیبی داشت، غذا خوردن دستهجمعی، اوقات فراغت برنامهریزیشده، ورزش و مسابقات بچهها را با همدیگر بیش از پیش مأنوس کرده بود. رسم بر این بود که بعد از صرف غذا، هر نفر یک دعا میکرد و بقیه آمین میگفتند؛ در این بین احسان صانعی دعای عجیبی داشت که بعد از صرف غذا، زمانی که نوبت او میشد، همیشه همین دعا را میخواند: «خدایا میخواهم در این عملیات شهید شوم، جنازهام در بیابان بماند و در جلوی تابش آفتاب باشد تا لایق درگاه تو باشم». عملیات رمضان شروع شد و احسان به درجه رفیع شهادت نائل آمد، جنازهاش نیز در بیابان جا ماند و در مقابل آفتاب قرار گرفت، همانگونه که از خدا میخواست.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، یکی از تاریخیترین عملیاتهای سالهای دفاع مقدس عملیات کربلای پنج است. حضور لشکر 10 سیدالشهدا به عنوان لشکز خط شکن در این عملیات باعث شده تا خاطرات زیبایی از آن را در ذهن رزمندگان این لشکر به جای بگذارد که نمونه ان را الوارثین این گونه نقل میکند:
بقیه در ادامه مطلب+عکسهای زیبا............................
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «وحید یامین پور» در صفحه گوگل پلاس خود نوشت:
در حال ساخت یك سری مستند سیاسی هستیم. تا به حال 16 قسمت تولید شده؛ دیروز رفتیم خانه ی شهید سیدعلی اندرزگو برای مصاحبه با همسرش. اندرزگو از آن شخصیتهای پیچیده ای بوده كه خیلی ها جذبش شده اند. مصاحبه ی عجیبی شد. وسط مصاحبه چند بار گریه كردیم. همسر شهید خودش یك شهید زنده است. فكر كنید كه تا چند ماه بعد از شهادت همسرش در زندان اوین تحت شكنجه ی ساواك بوده، آنهم در 25 سالگی!
مصاحبه كه تمام شد به تیم تصویربرداری اشاره كردم كه دوربین ها را خاموش نكنند، من وارد گفتگوی غیر رسمی شدم تا نگفته ها را بشنوم و چیزهایی شنیدم كه برایم خیلی عجیب بود.
یكی از خاطرات همسر شهید كه خیلی عجیب بود ازاین قرار است؛ همسر شهید:
چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یك ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و كف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این كه هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد كه نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است كه خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.
بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت... همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نكشید.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، «پرویز تک زارع» از بسیجیان شهرستان آبیک درباره عکسی که می بینید چنین روایت می کند:
«آن روزها من کارمند بنیاد شهید آبیک بودم. مغازه هم داشتم، برای اولین بار بود که در سال 65 به جبهه اعزام می شدم، آن هم از بسیج آبیک. حاج آقای طباطبایی، با درخواست مردم، تازه به شهر ما آمده و امام جمعه آبیک بود. نمازهایش را همه دوست داشتند و انسجام خوبی در شهر ایجاد کرده بود.دیدن چهره بشاش و همیشه خندان او حسابی شارژمان می کرد.
این عکس مربوط به روز اعزام من است و من از زیر قرآنی که به دست ایشان بود گذشته و عازم جبهه ها شدم، در حالی که او می گفت: دست علی به همراهتان باشد؛ اما خود که پس از ما به جبهه ها اعزام شده بود، از خداوند خواسته بود تا همانند جَد بزرگوارش به شهادت برسد، که این چنین نیز شد و تکه های پیکر مطهرش را پس از عبور تانک های دشمن از رویش، جمع آوری و به خاک سپردند، در حالی که صورتش کاملا سالم و نورانی مانده بود.
و اما در پیشامدها و مسایل جدید به راویان حدیث ما مراجعه كنید ، زیرا كه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم . (بحار الأنوار، ج 53، ص 181) آغاز امامت امام زمان (ع) ، روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 265 ه. ق است ؛ يعني روز شهادت امام يازدهم (ع) آغاز امامت امام زمان (ع) است
سلام دوستان سلامي به بلندي آفتاب ، به وسعت دلتنگيهاي عاشقان گل نرگس به گرمي دل اميدواران و به زلالي اشك منتظران يوسف فاطمه (س
به گزارش خبر نگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، در دوران دفاع مقدس از مهمترین خصیصه های رزمندگان از خود گذشتگی و ایثار بود. به طوری که در بدترین شرایط غذایی از حق خود می گذشتند. آنچه پیش روی شماست نمونهای از ان روزهاست: در آخرین ساعات سال شصت و سه، عملیات بدر با رمز یا فاطمه زهرا(س) آغاز شد و درهمان یورش اولیه جاده العماره بصره در دسترس نیروهای ایرانی قرار گرفت. تلاش نیروهای ایرانی برای گسترش سرپل تصرفی به دلیل پاتک سنگین نیروهای عراقی بینتیجه ماند. پس از گذشت چندین ساعت از آغاز عملیات، فرماندهان ارتش عراق با اعزام لشکرها و تیپهای زرهی، تقریباً ده برابر نیرو نسبت به ایرانیها بیشتر داشتند و حجم سنگین گلولهباران منطقه توسط هواپیما، بالگرد، توپخانههای سبک و سنگین، توانست جلوی پیشروی نیروهای ایرانی را بگیرد.