امسال نوبهار شروعش به ماتم است
زیرا كه قلب عالم امکان پر از غم است
باید که پاس حرمت زهرا نگاه داشت
سالی که فاطمیه و نوروز توأم است
در دو عالم جلال ما زهراست
رمز تغییر حال ما زهراست
عید با فاطمیه می آید
ذکر تحویل سال ما زهراست
نبرد با پژاک چند ماه طول کشید و بیش از یکصد شهید تقدیم انقلاب شد.
سالی که گذشت، سایت مشرق در سلسله مطلبی با عنوان «فاتحان قله های غرب» به معرفی برخی از این شهدا پرداخت که انتشار این مطالب بازتابهای زیادی در جامعه و در رسانه ها پیدا کرد.
متن زیر داستان سه تن دیگر از همین سربازان مظلوم و گمنام است که ماجرای شهادتشان به یک سال قبل و آخرین روزهای سال 90 بر می گردد.
خبر کوتاه بود: «سه پاسدار در کوه های شمال غرب بر اثر سرما یخ زدند و شهید شدند.» اما همین خبر کوتاه هم در هیاهوی آغاز سال نو گم شد...
شهیدان «سعید غلامی شهروز» متولد 1362، «روحالله شکارچی» متولد 1357 و «محمد سلیمانی» متولد 1361 که در واپسین روزهای پایانی سال 1390 در جریان نجات سربازان از سنگرهای برفگرفته در منطقه صفر مرزی شمال غرب کشور دچار یخزدگی شده و به خیل شهدا پیوستند.
بقیه در ادامه مطلب..................
شهید کاظمیدات ای ار به نقل از سروش نیوز: این عکس متعلق به شهید بزرگوار حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امام حسین (ع) است که به مناسبت سالگرد عروج ملکوتی اش منتشر میشود. لازم به ذکر است در این تصویر شهید خرازی در حال صحبت با آیت الله امامیکاشانی میباشد.
تصاویر مراسم تشییع شهید حسن شاطری رو مرور میکردم ، تصویر حاج قاسم سلیمانی نظرم را جلب کرد ، یادم نمیرود در فراق حاج احمد چقدر اشک ریخت ، یکی از صمیمیترین یارانش سال ۸۴ پر کشیده بود و این بار با چشمانی اشک بار در فراق شهید شاطری اشک میریخت …حاج قاسم گریه نکن … انشاالله به آرزوی دلت (شهادت ) میرسی … اما ایادی آمریکا و اسرائیل بدانند دستشان به حاج قاسم نمیرسد … ما همه قاسم سلیمانی هستیم ….
چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار،بد جوری شکنجه اش داده بودند.
روزی که آزادش کردند، وقتی میخواست برود حمام ، دیدم زیر پیراهنش پر از لکههای خشک شده ی خون است، اثر تازیانهها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلمه راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند،چیزی نگفت . هر چه مادر میگفت این از خدا بی خبرها چی به روز تو آوردن؟ میگفت: هیچی مادر! بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم،فهمیدیم شکسته. خودش میگفت: این خونها مال اینه که توی زندان سرما خوردم! اثرات آن شکستگی بینی، تا آخر عمر همراهش بود. با اینکه یک بار هم عملش کردند، ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج میبرد.
در لشکر ۸ نجف اشرف تحت امرشهید کاظمیانجام وظیفه مینمودم، با اینکه ازمسئولین لشکربودم اما شوخی کردنهای زیاد و گاه گاهی هم خراب کاری از خصوصیات ذاتی من بود ، همیشه این سوال ذهنم را به خود مشغول کرده بود، که اگراین شیرین کاریها را حاج احمد فهمید و خواست با من برخورد کند چه کنم، چرا که حاجی درانجام کارها بسیار جدی بود.
تا اینکه یک روز ازروی بی احتیاطی تخلفی از من سر زد ، با اینکه به رو نمیآوردم از ترس برخورد حاجی دست و پایم را گم کرده بودم و در فکر فرار از این ماجرا ، یکباره خود را درسنگر حاجی دیدم ! شهید کاظمیمرا سئوال پیچ میکرد و با جذبه غیر قابل توصیفش بازخواست. تا به ذهنم آمد کل ماجرا را منکر شوم ! خودم را به بی اطلاعی کامل زدم ، سردار زیرک بود و میفهمید که این برخوردم نیزاز جنس همان خراب کاریهااست ، من هم مثل پرنده دردام افتاده خودم را به در و دیوارمیزدم .
تا اینکه یک دفعه قر آنی را که آنجا بود برداشتم و گفتم حاجی اگر باور نمیکنید بروم وضو بگیرم و به این قرآن قسم بخورم ، همین جا بود که حاج احمد کوتاه آمد و من خوشحال که نقشه ام نتیجه داد، حاج احمد تبسمیکرد و گفت عزیزمن ، اینهم از زرنگیته بعد هم کلی نصیحتم کرد، دیگر فهمیده بودم حاجی به این قسم حساس است واین شد ترفند همیشگی من جهت فرار از برخوردهای حاجی و پوشش کارهایم.تا این اواخر هر جا میدیدم با خنده میگفت فکر نکنی ما گول قسمهایت را میخوریما…
قبل از عملیات فتحالمبین آقا رشید دریکی از خیابانهای شهر شوش نقشهای را روی زمین پهن کرد و گفت:((به این منطقه میگند تنگه رقابیه میری آنجا را میگیری و با یک اسلحه ژسه آن را نگهداری میکنی)).احساس کردم این تنگه آنقدر تنگ و باریک است که آیفا وقتی بخواهد بپیچد،به دیوار تنگه برخورد میکند.گفتم:چقدر تا آنجا فاصله است.آقا رشید هم اشاره کرد:((فقط چند کیلومتر)).
خط اول دشمن را که در عملیات فتحالمبین شکستیم،به طرف تنگه راه افتادیم.بعد از طی چندین کیلومتر،حدود ساعت ۴صبح با آقا رشید تماس گرفتم گفت:کجایی؟ گفتم پنج شش کیلومتری آمدیم ولی اثری از تنگه نمیبینیم.آقا رشید فرمودند اطراف را خوب نگاه کن چه نشانههایی دارد.سمت چپ و راستم کوه قرار داشت.مشخصات را برایش تعریف کردم،گفت: (( احمد خودشه،همانجا بایست ، الان درست در وسط تنگهای)) با تعجب گفتم : آقا رشید این همان تنگه رقابیه است . مرد حسابی تو گفتی با یک ژسه آن را نگه دارید . برو ژسه رستم را بیاور تا اینجا را به این وسعت برایت نگه دارد . بعد همگی زدیم زیر خنده و به لطف خدا توانستیم تنگه را حفظ کنیم.
به نقل از شهید احمد کاظمی
به گزارش فرهنگ نیوز؛ سرهنگ خلبان شهيد ابراهيم فخرايي، افسری رشید از خطه ی خراسان بود كه متاسفانه آن گونه كه شايد مورد تجلیل و تکریم قرار نگرفته است. برادر ویٰ جواد فخرایی نیز در لباس پاسداری از انقلاب اسلامی شربت شهادت پوشید. شهيد ابراهيم فخرايي به تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۵ در عمليات كربلاي ۵ بال در بال ملائک گشود. خاطره رشادت ايشان براي رهاندن يگانهايي از محاصره دشمن زبانزد سرداراني پیشکسوت دفاع مقدس است. وی در سال های نخستین جنگ، افتخار همرکابی با شهيد علی اکبر شيرودي را داشت.
تا همین ۳۰ سال پیش میتوانستی اطراف میدان سعدآباد مشهد پیدایش کنی اما حالا برای دیدنش باید بروی قطعه ۲۶بهشتزهرای تهران. مسعود، پسر حالا۲۸سالهاش میگوید «اینکه بابا اینجاست از کوچکی دنیاست! روبهروي شهيد صياد شيرازي، كنار شهيد آويني و شهداي نيروي هوايي؛ دوستان قديمي دوباره دور هم جمع شدهاند.»
حجتا... بود به وقت اردیبهشت ۱۳۳۵ اما توي شناسنامه شد ابراهيم چهارمین پسر خانواده حاجیوسف فخرایی.
کودکیاش به شیطنتهای بچگی گذشت و نوجوانیاش به کشتی. جوان که شد هوای پریدن کرد؛ آمد چهارزانو نشست روبروی چای خوردن عصرانه حاجیوسف. بریده روزنامه كيهان را گذاشت پیش پدر و گفت: با اجازه شما ميخوام به نظام بروم!
بقیه در ادامه مطلب..............
یک سال دیگر از عمر گذشت جوانان رو به پیری و پیران رو به مرگ پیش می روند. در این یک سال می دانیم چقدر تحصیل کرده و درس خوانده ایم لکن راجع به تهذیب نفس، مقابله با نفس اماره چه کرده ایم و چه قدم مثبتی برداشته ایم تا نیرو و اراده جوانی هست می توان هواهای نفسانی را از خود دور ساخته و به جنگی سخت با نفس و شیطان رفت چرا که قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد لیکن هر چه سن بالاتر رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.
پی نوشت:درمبارزه بادشمن نفس اگر عنایت الهی دستگیر انسان نشود شکست انسان حتمی است.
الهی به زیبایی سادگی
به والایی اوج افتادگی
رهایم مکن
به گزارش مشرق، متن این مطلب را در زیر میخوانیم:
«سیدعلی اقبالی دوگاهه» هفتم مهرماه 1328 در محله دوگاهه پایینبازار رودبار در خانوادهای مذهبی و متدین به دنیا آمد.
وی پس از گذراندن دوران کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی دیپلم را اخذ کند.
اقبالی دوگاهه در 13 آذرماه 1346 به استخدام نیروی هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای فنی و تخصصی، انجام دورههای پرواز و پرواز مقدماتی با هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده پرواز در 25 مرداد 1347 برای تکمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد.
شهید حسن شاطری رئیس ستاد بازسازی ایران در لبنان از رزمندگان نامی یگان مهندسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هشت سال دفاع مقدس بود که با تمام وجود در امور مهندسی جنگ، راهسازی و جادهسازی در مناطق جنگی فعالیت داشت.
این شهید بزگوار پس از جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان، در جنوب این کشور مسئولیت هیأت ایرانی بازسازی جنوب لبنان را برعهده داشت و در طول این چند سال خدات بسیاری را در عمران و آبادانی مناطق جنگ زده لبنان از خود بر جای گذاشت.
یکی از خدمات عمرانی سردار شهید حسن شاطری که شاید بتوان آن را یکی از پروژه های ماندگار جمهوری اسلامی ایران در لبنان دانست ساخت پارک تفریحی ایران در نقطه صفر مرزی لبنان است که با هدف شناخت کودکان و جوانان لبنانی با شخصیت های اسوه و بزرگان انقلاب اسلامی ایران ساخته شده است.
بقیه تصاویر در ادامه مطلب.................
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، خبر در چند کلمه عنوان شد که مادر شهید شیرودی به دیار باقی شتافت، مادری که بعد از آخرین پرواز علیاکبرش از آسمانها سراغش را میگرفت. شهربانو حسین شیرودی خود نیز بعد از 32 سال به اوج رسید و به فرزند شهیدش پیوست. مادر شهید شیرودی یکی از شیرزنان عرصه جهاد بود که به فرزندش اصول دلاوری را آموخت. مادر شهید شیرودی در سن 87 سالگی شامگاه جمعه چهارم اسفند به دیار باقی شتافت. فرماندار ویژه تنکابن با تأیید این خبر به فارس گفت: تشییع پیکر مادر امیر خلبان شهید شیرودی یکشنبه ساعت 9 صبح انجام میشود. به گفته سید ابراهیمی هاشمی، فرماندار ویژه تنکابن، براساس هماهنگی با خانواده مادر شهید شیرودی، پیکر این مادر شهید از مصلی شهید بهشتی شهرستان تنکابن به سمت شهر شیرود زادگاه امیر خلبان شیرودی تشییع میشود. وی تصریح کرد: پیکر مادر شهید شیرودی در صحن آقا سید حسین شیرود در جوار مرقد فرزندش دفن میشود.
رحیمه عرب امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در مهدیشهر در آستانه برگزاری نخستین یادواره شهدای زن استان سمنان، هدف از تجلیل شهدای زن را حفظ ارزشها و زنده نگه داشتن یاد و نام شهدای زن در بین مردم عنوان کرد. وی با اشاره به فرمایشات امام خامنهای که فرمودند «زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست»، افزود: برگزاری یادواره شهدای زن، پیمانی مجدد با آرمانهای شهدای زن و یادآوری ایثارگریها و از خودگذشتگیهای بانوان در هشت سال دفاع مقدس است. رئیس بسیج جامعه زنان شهرستان مهدیشهر با تاکید بر نقش زنان در دفاع از ارزشهای دینی تصریح کرد: دفاع از ارزشهای دینی و اسلامی مرد و زن نمیشناسد و بر همه واجب است که از ارزشها دفاع کنند. عرب، ولایتمداری را از مهمترین ارزشها برشمرد و گفت: باید بدانیم که بدون ولایت و امامت که جزو اصول دین ماست، هیچیک از اعمال ما قبول نخواهد شد؛ بنابراین باید ولایتپذیری را از حضرت زهرا (س) یاد بگیریم؛ چرا که در دفاع از امام علی (ع)، نه به خاطر اینکه همسر و پسر عمشان هستند؛ بلکه به خاطر اینکه امام و ولی امر هستند از ایشان دفاع کردند.
دختر 16 ساله به خاطر توهین نکردن به امام زنده به گور شد بقیه در ادامه مطلب..............